دنیایی پر از تاریکی!

دنیایی پر از تاریکی!

به گزارش کارت خوب، محمدعلی علومی ادبیات را رهایی از تاریکی می خواند و تصورش از دنیای بدون ادبیات، دنیایی پر از تاریکی است.


این نویسنده در گفت و گو با ایسنا درباره ی تصورش از آینده ای بدون ادبیات، اظهار داشت: نیچه می گوید «هنر، زندگی را قابل تحمل می کند» که این هنر شامل ادبیات نیز می شود. طبیعی است اگر جامعه فقط ادبیات نداشته باشد، به نحوی به زندگی خود ادامه می دهد. اما اگر قرار باشد دامنه ادبیات وسیع شود، یعنی ادبیات دیرین و دینی را هم شامل شود از کتاب انجیل گرفته تا دیگر کتاب ها، آنها هم مفقود شوند، جهان بطورکامل بی معنا و تاریک می شود.
او با اشاره به موضوع رمان «فارنهایت ۴۵۱» که حریق کتاب در نظام توتالیتر است، اظهار داشت: اگر اندیشه حاکم، اندیشه مردم باشد، حذف ادبیات غیرقابل تصور است برای اینکه آثار گذشتگان از گوته گرفته تا دانته و شکسپیر و هومر در ادبیات غرب و آثار درخشانی چون مثنوی، پنج گانه نظامی، هزارویک شب، سمک عیار و آثار عطار در ادبیات ما وجود دارند. و اگر نبودشان را همان نبود ادبیات بدانیم، دنیا غیرقابل تصور است. البته باید بگویم ادبیات فرمایشی هم جهان را تاریک می کند.

علومی با اشاره به اینکه هگل می گوید «رمان حماسه دوران جدید است»، اظهار داشت: اگر انسان رمان و داستان نداشته باشند، طبعاً حماسه ای ندارد. البته در این جا باید مفهوم وسیع حماسه را در نظر بگیریم، حماسه لزوماً جنگ با دیگری نیست بلکه جنگ با خود نیز هست. با حماسه و جنگ درون از تاریکی بیرون می آیی و به جهان بهتر و عادلانه تر فکر می کنی. با نبود ادبیات این چیزها بطورکامل از بین می رود. در نبود ادبیات، تاریکی مطلق به وجود می آید و ادبیات رهایی از تاریکی است.

نویسنده «پریباد» و «سوگ مغان» با اشاره به اینکه ادبیات از بقیه پدیده ها جدا نیست، اظهار داشت: علم به فلسفه منجر می شود و فلسفه بر ادبیات تأثیر می گذارد. ما در ادبیات مصرف گرا هستیم و به طور معمول تولیدات فکری را وارد می نماییم و بعد آغاز به مصرف می نماییم. اظهارنظر فیلسوفان درجه دوم یا نویسنده های درجه دوم یا درجه یک اروپا را وارد کرده و عیناً از روی آنها، آغاز به نوشتن می نماییم که در این مواقع فردیت مستقل نویسنده حذف می شود.

وی در ادامه بیان کرد: از زمان مشروطه به بعد، در جامعه گسستی با ادبیات کهن به وجود آمد و افراد معدودی مانند بهرام صادقی و صادق هدایت و غلامحسین ساعدی در داستان و اخوان ثالث و دکتر شفیعی کدکنی در شعر به ادبیات کهن توجه کردند. با گسست از ادبیات کهن، تقلید به وجود آمد و دیگر نویسنده ها فردیت نداشتند و هرچه در غرب مد بود در این جا اجرا شد، هر حرفی که نویسنده درجه دو و سه می زدند با ترجمه های غلط، این جا مد می شد، یک زمانی ویرجینیا وولف مد بود و زمان دیگر فاکنر مد شد، زمانی هم پروست و رمان پست مدرن.

علومی با تکیه بر اینکه در رمان و داستان به یک سبک مستقل نرسیده ایم، اظهار داشت: خیلی مانده که نویسندگان مان در حوزه نوشتن صاحب سبک شوند. در رئالیسم هم عموماً این طور است. رئالیسم اجتماعی ما مثل آینه ای است که وقایع نگاری می کند و صدسال دیگر می شود ادبیات تاریخی. رمان رئالیسم اجتماعی ما چیزی بر بینش مخاطب اضافه نمی کند مگر احمد محمود که با هوشیاری از استعاره ها بهره برده و لایه هایی به داستان های اجتماعی اضافه می کند که به اصطلاح توسعه معنا پیدا می کند، یا غلامحسین ساعدی از استعاره و تمثیل بسیار بهره مند می شود و به همین جهت قابل تأویل است یا محمد شریفی در «باغ اناری».

این داستان نویس در ادامه اظهار داشت: زمانی پدربزرگ ها، یا ملاهای محل و ریش سفیدان، مرجع فکری ما بودند برای اینکه ۷۰درصد جامعه بطورکامل بی سواد بودند. بعد سواد دانشگاهی آمد که عموماً هم عمیق نیست. گاه مرجع فکری ما، فیلسوف و نویسنده درجه چندم اروپایی می شود که اگر چیزی بگوید، آغاز به تقلید می کنند، حتی ممکنست این مرجع نویسنده قوی چون وولف و فاکنر باشد. اما باید دقت کنیم آنها در یک زمینه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت بودند و ما زمینه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت داریم که باید آنرا بشناسیم. آیین مهر و زروانی گرایی و باطنی گری رمزآمیز و رمزآلود پیشینه تاریخی و فرهنگی ماست اما چون مطالعه کار دشواری است و طبعاً تقلید کار راحت، عموماً به تقلید روی آورده و هویت فرهنگی ما نادیده گرفته می شود. نادیده گرفتن هویت فرهنگی بالقوه می تواند برای ادبیات ایران خطرناک باشد. برای همین است که ما سبک نداریم، آثار کپی می شوند و اگر کتابی را بخوانید انگار بقیه کتاب ها را هم خوانده اید.

فردیتی سخت
علومی در آخر تاکید کرد: در جامعه ادبی مان سبک داستان نویسی نداریم و کسی که سبک دارد، گرفتار تفرد روان می شود که خیلی هم دردناک است برای اینکه از هیچ طرف حمایت نمی گردد، این نویسنده نه حاضر می شود ادبیات دستوری را به کار برد و نه ادبیات تقلیدی برایش جالب توجه است، بدین سبب گرفتار تفرد روانی می شود. بهتر است واضح بگویم خودم واقعاً نه ادبیات ژدانفی و دستوری را قبول می کنم و نه ادبیات تقلیدی را، اما خب فردیتی که آدم پیدا می کند تحملش سخت می شود، خیلی سخت. آدم خوشحال می شود در جامعه ادبی باشد اما وقتی می گویند نویسنده قرن نوزدهمی هستی، پست مدرن نیستی، نویسنده نیستی، آدم ترجیح می دهد تنها شود که این تنهایی، تنهایی خوشحال کننده ای نیست بلکه سخت و دردناک است.



1402/06/29
09:25:06
5.0 / 5
285
تگهای خبر: تولید
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۹ بعلاوه ۴
لینک دوستان كارت خوب
کارت خوب

کارت ویزیت خوب